کدورت، سرآغاز جدایی است . [امام علی علیه السلام]

نامهربانم!
سخت مرا در بر گرفته ایی، همچون هوا
نه کسی تو را می بیند
نه کسی صدایت را می شنود
فقط منم که حس می کنم عطر یادت را
در تک تک یاخته های آکنده و دلتنگم.


  

 

بهار سال هشتاد و شش که سریال "بیداری" به کارگردانی " بهرام عظیم پور" در حال تصویر برداری بود، سکانسی داشتیم که یک نوازنده دوره گرد در پارک آکاردئون می نواخت و می خواند.بندی از  اشعارش این بود:

دنیا ازتو سیرم...دنیا ای دنیا...

صدای سوزناک اون نوازنده گاهی توی سرم می چرخید تا این که سال گذشته همچین روزی بود که از توی کوچه صدای آکاردئون و خواننده اش را شنیدم. اول فکر کردم خیالاتی شدم. بعد پریدم پشت پنجره و دیدم نه خودشه..عجب دنیای کوچکی .نمی دانم نوازنده ی دوره گرد مجموعه کجا کشف شده بود..اما می دانم که در همین خیابان گردی هایش با او آشنا شده بودند و خواسته بودند برای آن سکانس شب و تنهایی بخواند.باور کردنی نیست که از اون تاریخ به بعد تقریبا هفته ایی یک بار و دقیقا دوشنبه ها او در کوچه ی ما می خواند و در تاریکی شب گم می شود.

امشب که دوباره یک ساعت پیش عبور می کرد به زندگی و آدم ها و قصه هایشان فکر کردم. به این که هر کدام از اون گروه الآن کجا هستند و چه می کنند؟ آن چه مسلمه هر کداممان دنبال زندگی و معضلات روزمرگی ، اجتماعی ، سیاسی ، حذف یارانه ، بنزین 700 تومان ، نان  لواش صد تومانی و نگرانی های آزار دهنده در این دنیای بی رحم هستیم. اما هر کداممان چقدر بر باورها و خواسته های این چند ساله امان ایستادیم؟ چقدر توانستیم شعارهایمان را عملی کنیم؟ چقدر اجازه پیدا کردیم؟ نمی دانم. 

اما  می دانم و می بینم انگار زمان برای این نوازنده ی دوره گرد ایستاده...سه سال گذشته ..معلوم نیست او نوایش را از چه زمانی و در کدام خیابان شروع کرده.اما هنوز بر اعتقاد و نوایش  پابرجاست و هم چنان با همان سوز می خواند:

دنیا از تو سیرم...دنیا ای دنیا


  

برف می بارد
سپید...
من مانده ام در کنار
درختان, کفن پوش ، منتظر
در ایستگاه, متروکه
سیاه پوش
... بی تو...
برف می بارد
سپید..


  

 

حالا دیگر دیر است. راستی هیچ می دانی من در غیبت پُر سوالِ توچقدر ترانه سرودم؟چقدر ستاره نشاندم؟چقدر نامه نوشتم که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید؟رسید،اما وقتی که دیگرهیچ کسی در خاموشیِ خانه خوابِ بازآمدنِ مسافرِ خویش را نمی دید.


                                                  سید علی صالحی

 

با آرزوی این که چشم هیچ دلداری به در دوخته نباشد، هیچ مادری در انتظار فرزند و هیچ فرزندی در حسرت آغوش والدین نماند.

با آرزوی داشتن دلی شاد و تنی سلامت در هر "یلدا".


  

بی خبر از همه جا مشغول حل تمرین های ریاضی با دخترک بودم که مسیجی از یک آشنا رسید و خبر داد تله فیلمم از شبکه ی سوم در حال پخش شدن است !!

اینم یه جوره دیگه...بعد یک سال کار روی آنتن رفت و بی خبر بودم.به هر حال اگر دوست داشتین احتمالا فردا ساعت 2 بعد از ظهر تکرار میشه.

خبر مشخصات کامل کار چند پست قبلی نوشته شده است.

این یادداشت برای خوانندگان و مخاطبینی است که لطف دارند و پی گیر کارهای اخیرم هستند.


  

پائیز

برگی زرد سرگردان بر زمین می افتد.

غروب غم انگیز یک رابطه.


  

 

چشمانم را  می بندم

سیاه پوش خاطرات  شده ام.

چشمانم  را  می گشایم

سوگوار حقیقت به جا مانده ام.

پناهی می شناسید از این برزخ بی پایان؟


  

"وقتی بهار می آید"

کارگردان : شاهرخ دولکو

بازیگران : علی رضا جلالی تبار

              الهام پاوه نژاد

             فرشید زارعی فرد _ لیلا ارجمند

تهیه کننده : علی رضا ابوالقاسمی نژاد

 


  

دلگیرم ازت

خیلی دلگیرم ازت...

برا بنده هات نفس شدم و نفسم رو گرفتی

به همه ی آفریده هات فکر کردم و  بهم فکر نکردی

دلم برا همه لرزید و دلم رو همیشه شکستی

اشک هر چشمی که نگاهم کرد و نکرد، رو پاک کردم و چشمام رو همیشه از اشک خیس کردی

ستون شدم واسه تنهایی که دنبال پناه بودند  و ستون تنم رو خورد کردی

چشم رو هم نگذاشتم از بیم دستایی که بی کسن، و دستام رو سرد و بی پناه رها کردی

بد بنده ای نبودم برات ولی بد برام خدایی کردی

می دونی چرا اینا رو نوشتم ؟؟؟؟ نوشتم که بنده ی ناشکری شده باشم، که اون روز که میایم پیشت من شرمنده باشم نه تو

بزرگی و شزمندگی با هم جمع نمی شه ولی من حقیر که به درد عادت کردم، از پس درد شرمندگی هم بر میام


  

دلم تنگ شده بود ....

 

پی نوشت:راستی گویا 16 آذز نزدیک است ....

                 مدیونید اگه فکر کنید منظور خاصی داشتما


  
   1   2      >