دانش را فراگیرید که فرا گرفتنش، حسنه است. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شاید این چنین شود...

شاید دستانم بلرزد و پاهایم سست شود

شاید نگاهم را از تو برگردانم شاید تمام خاطرات شیرینمان را پشت دستان منجمدم مخفی کنم و آرام برایت دست تکان دهم ...

شاید آن موقع چشمانم خیس شود پس باید در یک شب بارانی بروم تا باران اشک هایم را مخفی کند و هم دمم آسمان باشد

و تو هیچ وقت نفهمی که من گریستم و تو هیچ وقت نفهمی  که من برای تو می نوشتم  ...

شاید آخرین طنز زندگی ام را  برای تو بگویم تا برای آخرین بار ملودی آرام خنده ات زهن مشوشم را سامان بخشد .

شاید بگویم هیچ گاه  دلبسته ات نبودم و فراموش کردنت برایم آسان است امابدان این ها را می گویم  تا بعد از من راحت تر زندگی کنی راحت تر عاشق شوی...

می نویسم  چون می دانم هیچ گاه نخواهی خواند:

تا همیشه عاشقت می مانم .

 


  
  

تکه نانی دارم سرسوزن ذوقی وبه رسم سهراب مینویسم...ازتو میگویم برای تو مینویسم...

وچه قدر زیباست وقتی تمام دارایی ام را به رشته تحریر در طبق اخلاص تقدیم نگاه تو میکنم...

نگاهی که میدانم هیچوقت گذرش به دل خون کاغذم نخواهد افتاد

تمام ذوق شور من حضور توست...دارایی ام همین نگاه های بیگانه ات است...من از عاطفه پاک تو سرشارم-

من با حرفهای تو پرشدم از نور از مه غلیظ پرسشهای بی جواب ....

سکوت سنگین زیبایم را مدیون تو ام تویی کهنور نگاه نافذت و خلوت خدایی ات را به من نمایاندی...

دوباره سهراب میخوانم حالا من:

اهل ایرانم روزگارم نور است تکه کاغذی دارم و تورا..............

که عشق ذوق و تجربه شیرین همه ی رنجهایم را از تو دارم

دوست دارم تویی را که ژرفای احساس را به من اموختی..

(دوستای عزیزم لطفا دعا کنید!! نمیگم واسم دعاکنین چون میدونم یادتون میرهولی برای شفای همه ی بیماران دعا کنین....)

 


  
  

بیشتر گاه کن ببین هیچ جا تاریک نیست نور انقدر زیا د است که تو بعضی چیز هارا نمیبینی!

این ندیدن ازتاریکی نیست چون خداهست خدا نور است  خدا همه جاهست...

اوست که زندگی ات را نور می پاشاند وتو به سختی میبینی ...

چون قدرت چشمانت کم است !!!چشمانت را قوی کن محکم باش...

این مشکلات سیاه و تاریک نیستند اینها راهند..نورند همه از سوی او...برای رسیدن به او...بیشتر نگاه کن اوتورا دوست دارد ...

باور کن......


  
  

انگاه که ضربه های تیشه ی روزگار را

به ریشه ارزوهایم حس میکنم

یاد ارزوی دیرینه ام باران می افتم

یادت هست انروز را که باران بارید؟

من میگریستم وکسی اشک هایم رانمیدید

دیدن یا ندیدنش مسئله ای نیست!

لحظه های بارانی اشک ریختنی است...

تلالو شبنم روی گلبرگ اطلسی دیدنی است

صدای فریادقطرهای باران شنیدنی است

اری باران است

باران دوست داشتنی است...

قرارماهرکجای دنیاکه باران شدیدتربارید ...!


  
  

دوست داشتن جرم سنگین یک ادعاست..

عشق همان انتهاست!

میدانیم که قلب اما بیکران ترین کرانه است

راه دل به دل بیهوده است

زندگی وعشق و دوست داشتن اندرخم یک کوچه است...

 


  
  
شاید این چنین شود...

شاید دستانم بلرزد و پاهایم سست شود

شاید نگاهم را از تو برگردانم شاید تمام خاطرات شیرینمان را پشت دستان منجمدم مخفی کنم و آرام برایت دست تکان دهم ...

شاید آن موقع چشمانم خیس شود پس باید در یک شب بارانی بروم تا باران اشک هایم را مخفی کند و هم دمم آسمان باشد

و تو هیچ وقت نفهمی که من گریستم و تو هیچ وقت نفهمی  که من برای تو می نوشتم  ...

شاید آخرین طنز زندگی ام را  برای تو بگویم تا برای آخرین بار ملودی آرام خنده ات زهن مشوشم را سامان بخشد .

شاید بگویم هیچ گاه  دلبسته ات نبودم و فراموش کردنت برایم آسان است امابدان این ها را می گویم  تا بعد از من راحت تر زندگی کنی راحت تر عاشق شوی...

می نویسم  چون می دانم هیچ گاه نخواهی خواند:

تا همیشه عاشقت می مانم .

 


  
  

تکه نانی دارم سرسوزن ذوقی وبه رسم سهراب مینویسم...ازتو میگویم برای تو مینویسم...

وچه قدر زیباست وقتی تمام دارایی ام را به رشته تحریر در طبق اخلاص تقدیم نگاه تو میکنم...

نگاهی که میدانم هیچوقت گذرش به دل خون کاغذم نخواهد افتاد

تمام ذوق شور من حضور توست...دارایی ام همین نگاه های بیگانه ات است...من از عاطفه پاک تو سرشارم-

من با حرفهای تو پرشدم از نور از مه غلیظ پرسشهای بی جواب ....

سکوت سنگین زیبایم را مدیون تو ام تویی کهنور نگاه نافذت و خلوت خدایی ات را به من نمایاندی...

دوباره سهراب میخوانم حالا من:

اهل ایرانم روزگارم نور است تکه کاغذی دارم و تورا..............

که عشق ذوق و تجربه شیرین همه ی رنجهایم را از تو دارم

دوست دارم تویی را که ژرفای احساس را به من اموختی..

(دوستای عزیزم لطفا دعا کنید!! نمیگم واسم دعاکنین چون میدونم یادتون میرهولی برای شفای همه ی بیماران دعا کنین....)

 


  
  

بیشتر گاه کن ببین هیچ جا تاریک نیست نور انقدر زیا د است که تو بعضی چیز هارا نمیبینی!

این ندیدن ازتاریکی نیست چون خداهست خدا نور است  خدا همه جاهست...

اوست که زندگی ات را نور می پاشاند وتو به سختی میبینی ...

چون قدرت چشمانت کم است !!!چشمانت را قوی کن محکم باش...

این مشکلات سیاه و تاریک نیستند اینها راهند..نورند همه از سوی او...برای رسیدن به او...بیشتر نگاه کن اوتورا دوست دارد ...

باور کن......


  
  

انگاه که ضربه های تیشه ی روزگار را

به ریشه ارزوهایم حس میکنم

یاد ارزوی دیرینه ام باران می افتم

یادت هست انروز را که باران بارید؟

من میگریستم وکسی اشک هایم رانمیدید

دیدن یا ندیدنش مسئله ای نیست!

لحظه های بارانی اشک ریختنی است...

تلالو شبنم روی گلبرگ اطلسی دیدنی است

صدای فریادقطرهای باران شنیدنی است

اری باران است

باران دوست داشتنی است...

قرارماهرکجای دنیاکه باران شدیدتربارید ...!


  
  

دوست داشتن جرم سنگین یک ادعاست..

عشق همان انتهاست!

میدانیم که قلب اما بیکران ترین کرانه است

راه دل به دل بیهوده است

زندگی وعشق و دوست داشتن اندرخم یک کوچه است...