تنگدستى بزرگتر مرگ است . [نهج البلاغه]

دلگیرم ازت

خیلی دلگیرم ازت...

برا بنده هات نفس شدم و نفسم رو گرفتی

به همه ی آفریده هات فکر کردم و  بهم فکر نکردی

دلم برا همه لرزید و دلم رو همیشه شکستی

اشک هر چشمی که نگاهم کرد و نکرد، رو پاک کردم و چشمام رو همیشه از اشک خیس کردی

ستون شدم واسه تنهایی که دنبال پناه بودند  و ستون تنم رو خورد کردی

چشم رو هم نگذاشتم از بیم دستایی که بی کسن، و دستام رو سرد و بی پناه رها کردی

بد بنده ای نبودم برات ولی بد برام خدایی کردی

می دونی چرا اینا رو نوشتم ؟؟؟؟ نوشتم که بنده ی ناشکری شده باشم، که اون روز که میایم پیشت من شرمنده باشم نه تو

بزرگی و شزمندگی با هم جمع نمی شه ولی من حقیر که به درد عادت کردم، از پس درد شرمندگی هم بر میام