[ و روایت شده است که حضرتش روزى میان یاران خود نشسته بود . زنى زیبا بر آنان بگذشت و حاضران دیده بدو دوختند . پس فرمود : ] همانا دیدگان این نرینگان به شهوت نگران است و این نگریستن موجب هیجان . پس هر یک از شما به زنى نگرد که او را خوش آید با زن خویشش نزدیکى باید ، که او نیز زنى چون زن وى نماید . [ مردى از خوارج گفت خدا این کافر را بکشد چه نیک فقه داند . مردم براى کشتن او برخاستند ، امام فرمود : ] آرام باشید ، دشنام را دشنامى باید و یا بخشودن گناه شاید . [نهج البلاغه]

آن لحظه هایی که مویه می کنی و خاک بر سر و ریشت می مالی، ساعت هایی که پیاده و پای برهنه تا امامزاده ای بر سر زنان حسین حسین می گویی، وقتی خون از پیشانی ات که با قمه شکافته ای روی چشمانت می چکد، وقتی ضربه های زنجیر بدنت را کباب می کند...

تا به حال لحظه ای ایستاده ای تا بشنوی ندای حسینی را که بر مرگش می گریی؟ تا به حال بوییده ای خون حسینی که بر مظلومیتش ناله می زنی. عطرش را به مشام بکش ، این عطری آزادی ایست که جهانیان می شنوند و تنفسش می کنند، ولی تو  از حسین فقط بوی قیمه و خون می شنوی.

....

پی نوشت: "در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه می زیست . "              دکتر علی شریعتی