مرد را آن بهاست که بدان نیک داناست آن ارزى که مى‏ورزى ، [ و این کلمه‏اى است که آن را بها نتوان گذارد ، و حکمتى همسنگ آن نمى‏توان یافت و هیچ کلمه‏اى را همتاى آن نتوان نهاد . ] [نهج البلاغه]

باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم
باز از بی خبری های دلــــم نالــیدم
باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد
باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد
باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم
شاید آورد صبا از مه رویت خبرم