بزرگترین عیب آن بود که چیزى را زشت انگارى که خود به همانند آن گرفتارى . [نهج البلاغه]

عشق یعنی شاعری دلسوخته

عشق
یعنی آتشی افروخته

عشق
یعنی با گلی گفتن سخن

عشق
یعنی خون لاله بر چمن

عشق
یعنی شعله برخرمن زدن

عشق
یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق
یعنی یک تیمم، یک نماز

عشق
یعنی عالمی رازو نیاز

عشق
یعنی با پرستو پر زدن

عشق
یعنی آب بر آذر زدن

عشق
یعنی چون محمد پا به راه

عشق
یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق
یعنی بیستون کندن به دست

عشق
یعنی زاهد اما بت پرست

عشق
یعنی همچو من شیدا شدن

عشق
یعنی قطره و دریا شدن

عشق
یعنی یک شقایق غرق خون

عشق
یعنی درد و محنت در درون

عشق
یعنی یک تبلور، یک سرود

عشق یعنی یک سلام و یک درود